هدف از ثبت برند و علامت تجاری : علامت تجاری از طریق حصول اطمینان از حقوق انحصاری برای شناختن کالاها و خدمات یا اجازه دادن به دیگران مبنی بر استفاده از آن در صورت پرداخت مبلغ، صاحب اثر را محافظت میکند. مدت زمان این حفاظت متفاوت است ولی آرم تجاری قابلیت تمدید شدن نامحدود توسط پرداخت مبلغ مربوطه را دارد. محافظت آرم تجاری توسط مراجع قانونی که در اکثر نظامها اجازه متوقف کردن تخلف در این زمینه را دارند، تأیید میشود.
هدف از ثبت برند و علامت تجاری
از دیدگاه وسیعتر، علائم تجاری با رسمیت بخشیدن و دادن سود اقتصادی به صاحبان آنها، در سطح جهانی سرمایهگذاری میکنند و این ابتکار را ترویج میدهند. حفاظت علائم تجاری همچنین مانع تلاشهای رقبای غیرمنصف، مثل متقلبان، برای استفاده از علائم مشخص به منظور فروش محصولات و ارائه خدمات نامرغوب یا متفاوت میشوند. این نظام، آگاهی و امکان سرمایهگذاری جهت تولید و فروش کالاها و خدمات را در منصفانهترین شرایط ممکن به مردم میدهد و از این راه تجارت بینالمللی را تسهیل میکند.
حق استفاده انحصاری نام برند و عامت تجاری فقط برای کسـانـی شناختــه خواهــد شـد کـه آن را در اداره مالـکیت صنعتـی به ثبت رسانـده باشد . این روزها برند در بازارهای جهانی به یکی از بازیگران اصلی کسب و کار بدل شده است و هر کمپانی که بتواند برند مقتدرتری در بازار داشته باشد، گوی سبقت را خواهد ربود. که در این صورت چنانچه شخص دیگر از آن نام و نشان تجاری یا مشابه آن درخصوص کالای مورد نظر استفاده نماید تحت تعقیب کیفـری و حقوقـی قرار خواهـد گـرفت.
این روزها برند در بازارهای جهانی به یکی از بازیگران اصلی کسب و کار بدل شده است و هر کمپانی که بتواند برند مقتدرتری در بازار داشته باشد، گوی سبقت را خواهد ربود. وقتی موضوع برند و برندسازی مطرح میشود، یکی از سئوالات اساسی این است که شرکتها درهنگام ایجاد یک راهبرد برند موفق و پیروزمند، چه نکاتی را باید در نظر داشته باشند؟ محمدرضا سعادت، عضو هیئت علمی موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی وزارت صنعت، معدن و تجارت در یادداشتی سعی دارد به این سئوال پاسخ دهد.
نخستین چیزی در ایجاد برند موفق باید در نظر گرفت، ایجاد تفاوت و تمایز است. بهترین راهبرد برای ایجاد یک برند نیرومند، ایجاد درکی از مفهوم تفاوت است. بزرگترین گام در فرایند تبدیل شدن به یک برند مشهور و نه صرفاً یک نام مشهور، آن است که برند هم متفاوت دیده شود و هم بهتر از رقبا باشد.
دوم اینکه سهم خود را مطالبه کنید و مدعی آنی باشید. روابط نیرومند با مشتریان، برندهای نیرومند را تقویت میکند ولی شرکتها همچنان مایل به تمرکز بر کسب سهمی از جیب مشتری هستند تا کسب سهمی از قلب و احساس مشتری.این فلسفه ممکن است موجب فروش در کوتاه مدت شود ولی موجب ایجاد روابط بلند مدت نخواهد شد. دستیابی به سهمی از قلب و احساس مشتریان از طریق راضی کردن آنها نه فقط موجب ایجاد مشتریان وفادار خواهد شد بلکه این مشتریان خشنود را به یک نیروی فروش کارآمد برای شرکت تبدیل خواهد کرد.
سوم اینکه کاریزمای برند را ایجاد کنید. وجود احساسات موجب فروش میشود و شرکتها همواره باید تلاش کنند که رابطه ای احساسی را میان برند یا برندهای خود و مصرف کنندگان ایجاد کنند. بهترین راه برای اطمینان از اینکه احساسات به برند و ایجاد روابط با مصرف کنندگان تبدیل شود، ایجاد شخصیت برندی نیرومند است.به عبارت دیگر استفاده از ارزشهایی که مصرف کنندگان دوست دارند و می توانند با آنها ارتباط بر قرارکنند.
چهارم اینکه به یاد داشته باشید که فرهنگ برند ایجاد کنید. آموزش کارکنان، نقش بسیار مهمی در موفقیت برند دارد. تک تک کارکنان شرکت باید آموزش داده شوند تا هم ارزش برند را بدانند و هم در کارهای روزانه شان در مسیر ایجاد برند از آن استفاده کنند. افراد از تجربههایی بزرگ در زمینه برند برخوردارند. آنها سفیران برند شما هستند.
پنجم اینکه دست به استقرار سیستم مدیریت برند بزنید. همه نقاط تماس با مصرف کنندگان باید مورد توجه و مراقبت ویژه باشد تا اطمینان حاصل شود که کل تجربه های افراد در زمینه برند همخوان، هماهنگ و متناسب است. این مسأله شامل تغییر دادن راهبرد ، سیستم، فناوری، فرایندها، خدمات، کالاها و حتی مکان های فیزیکی است تا بتوان تجربه های خریداران را مهندسی کرد.
یک عنصر بسیار مهم دیگر در حوزه علامت تجاری و برند سازی، متوازن کردن یکپارچگی و همنوایی با تغییرات است. گرچه مصرف کنندگان از محصولاتی که با آن آشنا هستند و با خواسته های آنان سازگار هستند خوششان میآید، ولی در عین حال خواهان چیزهای جدید نیز هستند. کالاها و خدمات جدید، عناصر بسیار مهم برای ارائه تجدد و ارتباط با مصرف کنندگان است. ولی ثابت نگه داشتن نام برند و ارزش های آن موجب افزایش اطمینان دوباره و اعتماد بیش از پیش می شود.
آخرین موردی که لازمه ایجاد برند موفق است این است که شرکتها باید با برندسازی به عنوان یک سرمایه گذاری برخورد کنند نه به عنوان یک هزینه. اشتیاق به سرمایه گذاری در زمینه برند در آسیا و کشورهای درحال توسعه ضعیف است. تأکید بسیار زیاد بر تفکر و عملکرد کوتاه مدت سبب تضعیف برند سازی و به حاشیه راندن آن میشود. در اغلب موارد، متناسب با تغییر عامل” احساس خوب” به برند میزان تخصیص نقدینگی به موضوع برند سازی تغییر میکند. زمان آن فرا رسیده است که به برند به عنوان یک دارایی راهبردی که می تواند ارزش های متعدد و بیشتری نسبت به دارایی های مشهود داشته باشد نگریسته شود.
شرکتهای کوچک و متوسط ایرانی نیز بر سر دوراهی اجرای برندسازی و تغییر پارادایم در مبانی تفکراتشان هستند. باقی ماندن در دنیای رقابتی جدید مستلزم حرکت از افسانه ها به سمت باید هاست.
سوال از شما پاسخ از ما